شماره ٣٥٥: چشمه زمزم ما تيغ تو بيباک بود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
چشمه زمزم ما تيغ تو بيباک بود
حلقه کعبه ما حلقه فتراک بود
نيست يک سبزه بيگانه درين وحدتگاه
گر ترا آينه از زنگ دويى پاک بود
گريه بر عقده ما عقده ديگر افزود
گره خاطر عاشق گره تاک بود
حاصل از داغ جنون سينه چاکى داريم
قسمت صبح ز خورشيد دل چاک بود
خاکسارانه اگر زيست توانى کردن
چون زمين جامه ات از اطلس افلاک بود
تخم قارون ز دل خاک به صحرا آمد
تا به کى دانه ما در جگر خاک بود؟
عيد قربان من بى سر و پا آن روزست
که گريبان من آن حلقه فتراک بود
به خيالى ز وصال تو قناعت کرده است
صائب آن نيست که از هجر تو غمناک بود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید