شماره ٣٧٠: باد را راه در آن طره پيچان نبود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
باد را راه در آن طره پيچان نبود
شانه را دست بر آن زلف پريشان نبود
در شهادت دل من همت ديگر دارد
نشوم کشته به زخمى که نمايان نبود
عندليبى که به هر غنچه دلش مى لرزد
بهتر آن است که در صحن گلستان نبود
دل ز تسخير سر زلف تو شد شادى مرگ
مور را حوصله ملک سليمان نبود
صحبت دختر رز طرفه خمارى دارد
هيچ کس نيست که از توبه پشيمان نبود
شرمگينان به خموشى ادب خصم کنند
تيغ اين طايفه در معرکه عريان نبود
شانه را ناخن تدبير به سرپنجه نماند
مشکل زلف گشودن زهم، آسان نبود
آنقدر شور که بايد همه با خود دارد
داغ ما در خم تاراج نمکدان نبود
مصرعى سر نزند از لب فکرت صائب
اگر آن زلف سيه سلسله جنبان نبود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید