شماره ٤٤٦: لاله از رشک رخت خون جگر مى گريد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
لاله از رشک رخت خون جگر مى گريد
آتش از گرمى خوى تو شرر مى گريد
حلقه زد تا خط شبرنگ به گرد رخ او
هاله چون حلقه ماتم به قمر مى گريد
سنگ را گريه به جان سختى فرهاد آيد
آن نه چشمه است که در کوه و کمر مى گريد
بر تهيدستى خود پيش در سيرابش
سر به دامان صدف مانده گهر مى گريد
نيستم شمع که يکرنگ بود گريه من
هر سر مو به تنم رنگ دگر مى گريد
ديده گريه شناسى اگرت در سر هست
شمع بسيار به درد و به اثر مى گريد
بنماييد بجز آينه و آب، کسى
که به دنبال سرم روز سفر مى گريد
بر سر سوختگان گريه گرمى سر کن
شمع در ماتم پروانه شرر مى گريد
شرمت آيد که برى ابر بهارى را نام
گر ببينى تو که صائب چه قدر مى گريد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید