شماره ٥٤٦: به سينه هرکه تمناى نوگلى دارد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
به سينه هرکه تمناى نوگلى دارد
ز هر الف به نظر شاخ سنبلى دارد
عزيمت تو فتاده است در توکل سست
وگرنه بحر ز هر موجه اى پلى دارد
منم که روزى من پشت دست افسوس است
وگرنه خار به کف دامن گلى دارد
چو موج، بى خطر از بحر مى رسد به کنار
به دست هرکه عنان توکلى دارد
کلاه شعله اگر کج نهد سزاوارست
گل چراغ چو پروانه بلبلى دارد
به پاى هر که خليده است از گلى خارى
بر آن قفس نزند گل که بلبلى دارد
جگر خراش فتاده است تيشه غيرت
وگرنه کوهکن ما تحملى دارد
کدام برق تجلى ز ابر بيرون تاخت؟
که کوه طور عجايب تزلزلى دارد
کدام مطلب عالى است در نظر دل را؟
که بر مراد دو عالم تغافلى دارد
بجز فتادگى ما که برقرار بود
ترقى همه در پى تنزلى دارد
مخور فريب تواضع ز خصم بد گوهر
که آب تيغ ز قد دو تا پلى دارد
تويى که فارغى از فکر عاقبت صائب
وگرنه صورت بى جان تأملى دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید