شماره ٧٢٤: چگونه باده عرفان جماعتى نوشند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
چگونه باده عرفان جماعتى نوشند
که باده در رگ تاک است ومست ومدهوشند
حديث بيش وکم ومهرذره بدمستى است
ز يک پياله دو عالم شراب مى نوشند
ز ما سلام به دارالسلام دار رسان
که در زمانه ما خلق پنبه در گوشند
حديث اهل زمين قابل شنيدن نيست
به ذوق حرف که اين نه صدف همه گوشند
به شمع موم قناعت کنند از خورشيد
جماعتى که چو محراب تنگ آغوشند
خموش باش که چندين هزار شمع اينجا
مکيده اند لب خامشى و مدهوشند
حضور گلشن فردوس آن کسان دارند
که در به روى خوداز کاينات مى پوشند
ز رفتن دگران خوشدلى ازين غافل
که موجها همه با يکدگر در آغوشند
چه ساده اندحريفان بى بصر صائب
به آفتاب قيامت نقاب مى پوشند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید