شماره ٧٢٩: فغان چه با دل سنگين آن نگار کند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
فغان چه با دل سنگين آن نگار کند
خروش بحر به گوش صدف چه کار کند
ز قرب زلف دل تنگ من گشاده نشد
چه عقده باز ز دل دست رعشه دارکند
بود ز وسمه دو ابروى آن بهشتى رو
دوبرگ سبز که خون در دل بهار کند
چوشانه شددل صدچاک من تمام انگشت
نشد که حلقه آن زلف را شمار کند
به خون صيد چرا دامن خود آلايد
ميسرست کسى را که دل شکار کند
ز باده توبه نمودن دليل بيخردى است
چگونه عقل پشيمانى اختيار کند
چه نسبت است به خورشيد شان حسن ترا
فلک پياده شود تا ترا سوارکند
در آن چمن که ندارندباربى برگان
نهال ما به چه اميد برگ وبار کند
فسان دشنه يکديگرندسنگدلان
کسى چه شکوه به ابناى روزگار کند
کدام ذکر به اين ذکر مى رسد صائب
که آدمى نفس خويش را شمار کند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید