شماره ٧٤٦: خوشا کسى که به دامان خود قدم شکند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
خوشا کسى که به دامان خود قدم شکند
تمام دست شود خويش را بهم شکند
به شيشه خانه دلهاى ما جه خواهد کرد
بتى که بال و پر طاير حرم شکند
مدار دست ز دامان آه روز مصاف
که قلب دشمن خونخوار اين علم شکند
هميشه خنده کبک است در دهان کسى
که پاى خويش به دامان کوه بهم شکند
نيم ز اهل شکايت وليک مى ترسم
که زور باده سبوى مرا بهم شکند
کمال مردى ومردانگى است خودشکنى
ببوس دست کسى را که اين صنم شکند
مدار نامه توقع ازان شکسته دلى
که در نوشتن يک حرف صد قلم شکند
به خاکسارى ما مى برند شاهان رشک
که ديده است سفالى که جام جم شکند
شکست جوهر صاحبدلان نسازد کم
به پشت کار کند تيغ را چو دم شکند
کجاست سالک از خود گذشته اى صائب
که دامنى به ميان در ره عدم شکند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید