در شکايت فلک و مدح صدر سعدالدين

غزلستان :: انوری ابیوردی :: قصايد

افزودن به مورد علاقه ها
تير ستم فلک خدنگست
شهد شره جهان شرنگست
گردون نخورد غمت که شوخست
گيتى نخرد دمت که شنگست
بر کشتى عمر تکيه کم کن
کاين نيل نشيمن نهنگست
در کوى هنر مباش کان کوى
اقطاع قديم شالهنگست
منصب مطلب که هرکجا هست
هر خروارى همين دو تنگست
با جهل پناه کاندرين باغ
بر بيد هميشه بادرنگست
بر گردن اختيار احرار
اکنون نه رديست پالهنگست
در پنجه موش خانه من
زينست که ناخن پلنگست
تا چهره آرزو نبينم
بر آينه اميد زنگست
بويى نبرم همى ز شادى
باز اين چه گليم و آن چه رنگست
زير قدمم هميشه گويى
کز زلزله خاک بى درنگست
با من که زمين به آشتى نيست
زينست که آسمان به جنگست
من روبه و پوستين به گازر
وين گرسنه شرزه تيز چنگست
تا تيره شده است آبم از سر
اشکم به خلاف آن چو زنگست
پنهان گريم ز مردم چشم
زيرا که جهان نام و ننگست
گويند ز سنگ و هنگ دورى
دانى که نه جاى سنگ و هنگست
در حنجرم از خروش مستور
صد نغمه زير ناى و چنگست
اى صدر جهان مپرس کز چرخ
در موزه بخت من چه سنگست
با دست شکسته پاى جهدم
در جستن ناگزير لنگست
درياب مرا و زود درياب
کين دست شکسته نيک تنگست
در زين مراد باد رخشت
تا رخش سپهر بسته تنگست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید