در مدح سيدة الخواتين عصمة الدنيا والدين ترکان خاتون

غزلستان :: انوری ابیوردی :: قصايد

افزودن به مورد علاقه ها
اى به گوهر تا به آدم پادشاه
در پناه اعتقادت ملک شاه
ستر ميمونت حريم ايزدست
کاندرو جز کبريا را نيست راه
از سياست آسمان بندد تتق
گرچه در انديشه سازى بارگاه
ناوک عصمت بدوزد چشم روز
گر کند در سايه چترت نگاه
پيش مهدت چاوشان بيرون کنند
آفتاب و سايه را از شاهراه
بر اميد آنکه از روى قبول
رفعت چتر تو يابد جرم ماه
پوشد اندر عرصه گاه هر خسوف
کسوتى چون کسوت چترت سياه
آسمان سرگشته کى ماندى اگر
با ثبات دولتت کردى پناه
گر وجود تو نبودى در حساب
آفرينش نامدى الا تباه
گر کسى انکار اين دعوى کند
حق تعالى هست آگاه و گواه
قدر ملکت کى شناسد چرخ دون
شکر جودت کى گذارد دهر داه
منصب احمد چه داند کنج غار
قيمت يوسف چه داند قعر چاه
بوى اخلاقت بروم ار بگذرد
در حجاب جاودان ماند گناه
نسبت از صدق تو دارد در هدى
صبح صادق زان همى خيزد پگاه
گوهر افراسياب از جاه تو
راند بر تقديم آدم آب و جاه
خاک ترکستان ز بهر خدمتت
با گهر زايد همى مردم گياه
خون کانها کينه دستت بريخت
مى چگويم کون شد بى دستگاه
از تعجب هر زمان گويد سخا
اينت دريا دست و کان دل پادشاه
اى ز عدل سرخ رويت تا ابد
کهربا را روى زرد از هجر کاه
عدل تو نقش ستم چونان ببرد
کز جهان برخاست رسم دادخواه
تا که دارد خسرو سيارگان
در اقاليم فلک ز انجم سپاه
در سپاهت بر سر هر بنده اى
از شرف سياره اى بادا کلاه
تارک گردونت اندر پايمال
ابلق ايامت اندر پايگاه
سايه سلطان که ظل ايزدست
بر سر اين سرورى بيگاه و گاه
بخت روزافزون و حزمت شب روت
جاودان دولت فزاى و خصم کاه



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید