شماره ١٠٠: گر کنند از رشته جانها زه پيراهنش

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
گر کنند از رشته جانها زه پيراهنش
از لطافت رنگ گرداند بياض گردنش
دور باش شرم را نازم که با آن خيرگى
دست خالى مى رود بيرون نسيم از گلشنش
آن که با تيغ تغافل مى کشد صيد حرم
کى به خون چون منى آلوده گردد دامنش؟
خانه اى کز روى آتشناک او روشن شود
تاقيامت مى جهد آتش ز چشم روزنش
کاسه دريوزه سازد ديده يعقوب را
ماه کنعان در هواى نکهت پيراهنش
چشم شوخ آهوان در پرده نتواند پريد
چون کمند انداز گردد غمزه صيدافکنش
تاجر کنعان ندارد صائب اين سامان حسن
گل يکى از خوشه چينان است گرد خرمنش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید