شماره ١٥٧: اگر چه بى نياز ست از دو عالم ناز تمکينش

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
اگر چه بى نياز ست از دو عالم ناز تمکينش
چه بيتابانه مى چسبد به دل لبهاى شيرينش
ازان در چشم او عاشق بود از خاک ره کمتر
که قمرى مى کند نقش قدم را سرو سيمينش
مرا چون مهرتابان داغ دارد آسمان چشمى
که تابد پنجه الماس رامژگان زرينش
دگر ماه نوى بر سينه من مى زند ناخن
که گوهر در صدف پنهان شده است از شرم پروينش
به بوى مشک بتوان صدبيابان رفت دنبالش
ز شوخيها اگر پى گم کند آهوى مشکينش
درين بستان شبى راهر که دارد زنده چون شبنم
چراغ آفتاب آيد به پاى خود به بالينش
نگين را در نگين دان رتبه ديگر بود صائب
اگر باور ندارى سير کن درخانه زينش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید