شماره ١٨٤: دين به دنياى دنى اى دل نادان مفروش

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
دين به دنياى دنى اى دل نادان مفروش
آنچه درمصر عزيزست به کنعان مفروش
همتى را که به روشن گهرى مشهورست
چون گدايان تنک مايه به يک نان مفروش
نبرد آب گهر تلخى منت ز مذاق
چون صدف آب رخ خويش به نيسان مفروش
دامن وصل، طلبکار تهيدستان است
فقر را اى دل آگاه به سامان مفروش
باد دستانه مکن عمر گرامى را صرف
آنچه ارزان به تو دادند تو ارزان مفروش
رشته عمر ابد بى گره منت نيست
جگر تشنه به سرچشمه حيوان مفروش
ساکنان حرم از قبله نما آزادند
رهنمايى به من اى خضر بيابان مفروش
گريه ساخته در انجمن عشق مکن
بيش ازين دانه پوسيده به دهقان مفروش
پيش من بحر ز گرداب بود حلقه بگوش
ديده تر به من اى ابربهاران مفروش
عارفان زهد لباسى به جوى نستانند
برو اى شيخ، به ما پاکى دامان مفروش
سطحيان غور معانى نتوانند نمود
بيش ازين جلوه به آيينه حيران مفروش
سخن از پردگيان حرم توفيق است
صائب او رابه زر و سيم لئيمان مفروش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید