شماره ٢٢١: الف قدى که منم سينه چاک بالايش

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
الف قدى که منم سينه چاک بالايش
سپهر سبزه خوابيده اى است درپايش
ز سايه سرو و صنوبر الف کشد برخاک
به هر چمن که کند جلوه قد رعنايش
دل نظارگيان را ز جلوه آب کند
ازان هميشه بود تازه سرو بالايش
چو مغزپسته نهان در شکر شود طوطى
به گفتگو چو درآيد لب شکر خايش
نظر به کنج دهانش که مى تواندکرد؟
که خون بوسه زند جوش مى زسيمايش
ز گرد خانه خرابان جهان سياه شود
به هر طرف که فتد چشم باده پيمايش
شود ز حيرت سرشار، پاى خواب آلود
فتد به چشم غزالى که چشم گيرايش
به عرض حال دهن وانمى توانم کرد
که گيرد ازلب من حرف ،چشم گويايش
غزاله اى که مرا کرده است صحرايى
سياه خيمه ليلى است داغ سودايش
مدام دور زند جام عاشقى صائب
که باشد ازدل پر خون خويش صهبايش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید