شماره ٢٣٧: گاهى رهين ظلمت و گه محو نور باش

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
گاهى رهين ظلمت و گه محو نور باش
گاهى چراغ ماتم و گه شمع سور باش
شير و شکر به طفل مزاجان سبيل کن
قانع ز خوان رزق به هر تلخ و شور باش
کشتى چو باخت لنگر خود،زود بشکند
زنهار در کشاکش دوران صبور باش
بستان ز خلق خام و بده پخته در عوض
سر گرم خوش معاملگى چون تنور باش
چشم کليم چون يد بيضا سفيد شد
رخ بر فروز وحوصله پرداز طور باش
بارى چو ره به محفل قربت نمى دهند
از دور ديده بان نگه هاى دور باش
دور شعور چون به نهايت رسيده است
صائب تو نيز چون دگران بى شعور باش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید