شماره ٢٥٣: صبح است ساقيا قدح خوشگوار بخش

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
صبح است ساقيا قدح خوشگوار بخش
جامى چوآفتاب به اين خاکسار بخش
چون تاک اگر چه پاى ادب کج نهاده ايم
مارا به ريزش مژه اشکبار بخش
دور نشاط نقطه به پرگار بسته است
سرچون گران شداز مى وحدت به دار بخش
دستم اگر زنقد دل ودين تهى شده است
کوتاهى مرا به سر زلف يار بخش
آب حيات مى چکد از ميوه بهشت
جان را به بوى سيب زنخدان يار بخش
درکوچه باغ خلد خزان را گذارنيست
دل را به آن دو سلسله مشکبار بخش
زان پيشتر که خون تو رزق اجل شود
اين جرعه را به نرگس مخموريار بخش
اى آفتاب رو که چنين گرم مى روى
تشريف پرتوى به من خاکسار بخش
بردار هرکه راکه دلت مى کشد ،ز خاک
مارا به خاک رهگذار انتظار بخش
اى آن که پاى کوه به دامن شکسته اى
يک ذره صبر هم به من بيقرار بخش
چون برق، خشک مگذر ازين دشت آتشين
آبى ز جوى آبله دل به خار بخش
نقصان نکردخضر زسرچشمه حيات
جان را به جبهه عرق آلود يار بخش
مى در سر برهنه پرو بال واکند
دستار خويش رابه مى خوشگوار بخش
دل نازک است (و)پرتو منت گران رکاب
آيينه رابه طلعت آيينه دار بخش
هنگامه وصال نيرزد به داغ رشک
پيشانى گشاده گل را به خار بخش
اين آن غزل که حافظ شيراز گفته است
زان بحر قطره اى به من خاکسار بخش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید