شماره ٣٦٤: ز تلخرويى درياست بى نياز صدف

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
ز تلخرويى درياست بى نياز صدف
کند به ابر گهر بار لب فراز صدف
کمند جذبه ارباب حاجت است کرم
که ابر را کند از بحر پيشواز صدف
ز خوان عالم بالاست روزى دل پاک
نمى کند دهن خود به بحر باز صدف
مگر که خنده دندانماى او را ديد؟
که شد به عقد گهر بوته گداز صدف
دهان لاف پر ازخاک باد دريا را
که پيش ابر کند دست خود دراز صدف
ز وصل گوهرازان کامياب شد صائب
که شد ز صدق سراپا کف نياز صدف



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید