شماره ٣٦٧: گلها تمام يک طرف آن رو به يک طرف

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
گلها تمام يک طرف آن رو به يک طرف
چين و ختا به يک طرف آن مو به يک طرف
بدمستى سپهر جفا جو به يک طرف
مستانه جلوه هاى قد اوبه يک طرف
آخر نشانه اى چه کند با هزار تير؟
دل يک طرف هزار پريرو به يک طرف
از پيچ وتاب ،رشته عمرش شود تمام
با هر که افتد آن خم گيسو به يک طرف
اکنون که زلف بر خط انصاف سرنهاد
افتاده است خال لب اوبه يک طرف
درواديى که ليلى بيگانه خوى ماست
مجنون به يک طرف رود آهو به يک طرف
گردد عصاى موسوى انگشت زينهار
هرجا فتاد غمزه جادو به يک طرف
با دوست هم لباسم و چون اشک و آه شمع
من ميروم به يک طرف و او به يک طرف
عام است فيض عشق به ذرات کاينات
حاشا که آفتاب کند روبه يک طرف
بيرون فتاد مهره اش از ششدر جهات
آن راکه برد جاذبه او به يک طرف
باشش جهت توجه آن بى جهت يکى است
بيچاره رهروى که کند رو به يک طرف
معنى ز لفظ جوهر خود را عيان کند
زان چهره لطيف مکن مو به يک طرف
تاسر برآورد ز گريبان پيرهن
هردم کند نسيم تکاپو به يک طرف
يکسان به دير و کعبه نظر کن که ميل نيست
شاهين عدل را زترازو به يک طرف
حيرت نگر که بى سرو سامان عشق را
چوگان به يک طرف رود وگو به يک طرف
صائب مدار فيض خود راتشنگان دريغ
اين آب تا نرفته ازين جو به يک طرف



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید