شماره ٤٨٩: بوالعجب مجموعه ها از کف به حسرت داده ام

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
بوالعجب مجموعه ها از کف به حسرت داده ام
حاصل عمر گرامى را به غارت داده ام
تا چرا گل به چشم خود ندادم جاى او
خار مژگان را به سيلاب ندامت داده ام
باچه رو در چار سوى مصر دکان واکنم
کاروان حسن يوسف را به غارت داده ام
مبدا فياض اگر با من کند خصمى رواست
باوجود حسن معنى دل به صورت داده ام
مردم آزاده را يک جامه چون سرومست بس
کافرم در عمر خود گرتن به زينت داده ام
چشم آن دارم که از ملک اثر يابد نشان
از ته دل گريه را امروز رخصت داده ام
چرخ را بر خويشتن فرمانروا گردانده ام
تيغ بيرحمى به دست بى مروت داده ام
عذر خواه معصيت اشک پشيمانى بس است
نامه خود را به دست ابر رحمت داده ام
صائب اين شعرتر آتش زبان را گوش کن
تا بدانى در سخن داد فصاحت داده ام



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید