شماره ٥٥١: کعبه مقصود را در نقطه دل يافتم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
کعبه مقصود را در نقطه دل يافتم
چون ز خود بيرون روم اکنون که منزل يافتم
گوشه اى و توشه اى مى خواستم از روزگار
غنچه گشتم هر دو را بى منت از دل يافتم
تا فشاندم آستين بى نيازى بر جهان
دست خود در گردن مطلب حمايل يافتم
از کرم در يوزه نام است مطلب خلق را
دستگاه جود را دامان سايل يافتم
خضر با عمر ابد از چشمه حيوان نيافت
آنچه من در يک دم از شمشير قاتل يافتم
هيچ نقدى نيست در ميزان بينايى تمام
بود از ناقص عيارى هر چه کامل يافتم
دامن دشت جنون ارزانى مجنون که من
ليلى خود را نهان درپرده دل يافتم
نيست از حق ناشناسى خواهش دنياى من
توشه راه حق از دنياى باطل يافتم
از گرفتاران اين گلشن چه مى پرسى که من
همچو سرو آزادگان را پاى در گل يافتم
صائب افتادم ز راه بدگمانى درگناه
نفس خود را تا به کار خير مايل يافتم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید