شماره ٥٥٧: داده ام دست ارادت با حناى لاى خم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
داده ام دست ارادت با حناى لاى خم
پاى رفتن نيست از ميخانه ام چون پاى خم
بيت معمور خرابات است يارب کم مباد
تا قيامت خشتى از بنياد پا بر جاى خم
همت ساقى دو چندانم شراب لعل داد
گوهر عقلم اگر پامال شد در پاى خم
با بزرگان يک طرف افتادن از عقل است دور
محتسب بيجاکمر بسته است در ايذاى خم
تنگ ظرفى را چو مينا بر کنار طاق نه
کوه تمکين شو که در ميخانه گيرى جاى خم
سر به گردون در نمى آرم زاستغناى عشق
همت درياکشان را کى بود پرواى خم
مى توان از صورت هرکس به معنى راه برد
جوهر مى را توان دريافت از سيماى خم
چند صائب همچو ساغر هرزه پروازى کنم
مدتى قصد اقامت مى کنم در پاى خم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید