شماره ٥٩٣: يوسفستان گشت دنيا از نظر پوشيدنم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
يوسفستان گشت دنيا از نظر پوشيدنم
يک گل بى خار شد عالم زدامن چيدنم
گرد دل مى گشت بر گرد جهان گرديدنى
کرد مستغنى ز عالم گرد دل گرديدنم
دورى ره سرمه مى کرد استخوانهاى مرا
گر نمى آورد پايى در ميان، لغزيدنم
داغ دارد شعله سرگرميم خورشيد را
هر سر ناخن هلالى شد ز سر خاريدنم
مى گشايم در هواى رفتن آغوش وداع
نيست از غفلت چو گل در بوستان خنديدنم
گر به اين تمکين مرا از خاک خواهى بر گرفت
بيقراريهاى دل خواهد ز هم پاشيدنم
پيچ و تاب دل مرا آخر به زلف او رساند
اين ره خوابيده شد کوتاه از پيچيدنم
مى زنم برهم ز شوق نيستى بال نشاط
نيست بهر خرده جان چون شرر لرزيدنم
ذره نا چيزم اما از فروغ داغ عشق
آب مى گردد به چشم آفتاب از ديدنم
بى دماغى باعث بيمارى من گشته است
بيشتر سنگين شود بيمارى از پرسيدنم
ظرف وصل او که دارد، کز نسيم مژده اى
تنگ شد بر آسمانها جاى از باليدنم
ان گرامى گوهرم صائب که در مصر وجود
پله ميزان يد بيضا شد از سنجيدنم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید