شماره ٥: هر جا روى اين ناله سلامى ببر از ما

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
هر جا روى اين ناله سلامى ببر از ما
يادش دل ما برد بجاى دگر از ما
اميد حريف نفس سست عنان نيست
ما را برسانيد باو پيشتر از ما
دل را فلک آخر بگدازى نه پسنديد
هيهات چه بر سنگ زد اين شيشه گر از ما
تا کى هوس آواره پرواز توان زيست
يارب که جدا کرد سر زير پر از ما
آئينه ببر غافل از آن جلوه دميديم
جز ما نتوان يافت کسى را بتر از ما
بى پردگى آئينه آثار غنا نيست
عريانى ما برد کلاه و کمر از ما
گوهر زقناعت گره طبع محيط است
از کس دل پر نيست فلک را مگر از ما
کس آينه بر طاق تغافل نه پسندد
از خود نگرفتى خبر اى بيخبر از ما
ما راز درت جرأت دورى چه خيال است
صد مرحله دور است درين ره جگر از ما
تا حشر درين بزم محال است توان برد
خلوت زتو و عالم بيرون در از ما
عمريست وفا ممتحن ناز و نياز است
نى تيغ زدست تو جدا شد نه سر از ما
زحمت کش وهميم چه ادبار و چه اقبال
(بيدل) نتوان گفت شب از ما سحر از ما



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید