شماره ٣٣: بوصول مقصد عافيت نه دليل جو نه عصا طلب

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
بوصول مقصد عافيت نه دليل جو نه عصا طلب
تو ز اشک آنهمه کم نه قد مى ز آبله پا طلب
ز مراد عالم آب و گل بدر جنون زن و وا گسل
اثر اجابت منفعل ز شکست دست دعا طلب
بکجاست صد روچه آستان که گذشته تو ازين و آن
چو نگاه حسرت ازين مکان همه چيز رو بقفا طلب
ز سپهر اگر همه بگذرى تو همان بسايه برابرى
بعلاج شعله خودسرى نمى ازجبين حيا طلب
بفسانه هوس آنقدر مفروش شهوت کر و فر
چو غبار انجمن سحر نفسى شما رو هوا طلب
ز هواى کبر و سر منى همه راست ننگ فروتنى
تو بذوق منصب ايمنى ز پر شکسته هما طلب
دل ذره گر همه خون کند ز کم آورى چه فزون کند
عملى گر از تو جنون کند بعدم فرست و جزا طلب
کف پاى حجله نشين ما بخيال کرده کمين ما
پى آرزوى جبين ما بسراغ رنگ حنا طلب
شده رمز جلوه بى نشان بغبار آينه ات نهان
نفسى بصيقل امتحان برو از ميان و صفا طلب
طلب تو بس بود اينقدر که ز معنى ببرى اثر
بخودت اگر نرسد نظر بخيال پيچ و خدا طلب
چه خوش آنکه ترک سبب کنى بيقين رسى و طرب کنى
ز حقيقت آنچه طلب کنى بطريق (بيدل) ما طلب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید