شماره ٩٦: از ميانش مو بموى ناتوانان جستجوست

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
از ميانش مو بموى ناتوانان جستجوست
از دهانش تا دهان ذره محو گفتگوست
در دلش ميل جفا نقشى است بر لوح نگين
در لبش حرف وفا بيرون طبع غنچه بوست
خلق گردان يکسر تسليم کو فقر و چه جاه
مو چو بالد پشم باشد پشم چون باليد موست
خواه داغ حيرت خودخواه محو رنگ غير
ديده ما هر چه هست آئينه ديدار اوست
در خرابات حقيقت هيچکار افتاده ايم
پاى ما پاى خم ست و دست ما دست سبوست
بسکه نقش امتياز از صفحه ما شسته اند
ساده چون زانوست گر آينه با ما روبروست
ذکر تيغت در ميان آمد دل ما داغ شد
تشنگانرا ياد آب آتش فروز آرزوست
شوخى جوهر گريبان ميدرد آينه را
خار در پيراهن هر گل که بينى بوى اوست
با قناعت ساز اگر حسرت پرست راحتى
بالش آرام گوهر قطره وارى آبروست
اشک اگر افسرد رنگ ناله ما نشکند
سرو گلزار خيالت بى نياز آب جوست
شعله داغى بکام دل دمى روشن نشد
لاله باغ جنون ما چراغ چارسوست
عمرها در ياد آن گيسو بخود پيچيده ايم
گر همه از پيکر ما سايه بالد مشک بوست
شکوه خوبان مکن (بيدل) که در اقليم حسن
رسم و آئين جفا خاصيت روى نکوست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید