شماره ١١٧: اى کعبه چو يقينى اگر کار بستن است

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
اى کعبه چو يقينى اگر کار بستن است
احرام بستنت همه زنار بستن است
گر محرمى علم نفر ازى بحرف پوچ
اين پنبه پرچميست که بردار بستن است
بايد بخون هر دو جهان دست شستنت
مشاطه گر حنا بکف يار بستن است
چون سايه عالميست بزير نگين ما
گر سر بدوش جبهه هموار بستن است
عبرت زکارگاه عمل موج ميزند
ساز شکسته را چقدر تار بستن است
منگر بلفظ و معنيم از کم بضاعتى
تنگى براى قافيه تکرار بستن است
اى صرصر انتظار چراغان اعتبار
درها کشوده ئى که بيکبار بستن است
سست است بار قافله عافيت هنوز
پر بسته ايم نوبت منقار بستن است
پر نامجو مباش که نقش نگين عجز
پيشانى شکسته بديوار بستن است
در خاکدان دهر مچين دستگاه ناز
گل بر سر مزار چه دستار بستن است
(بيدل) مباش غره تحصل مدعا
در مزرعيکه خوشه همان بار بستن است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید