شماره ١٦٨: بفکر دل لبم از ربط قيل و قال گذشت

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
بفکر دل لبم از ربط قيل و قال گذشت
چسان نفس کشم آئينه در خيال گذشت
کجاست تاب زخود رفتنى که چون ياقوت
بعرض گردش رنگم هزار سال گذشت
بهار ياس ز سامان بى نيازيها
چه مايه داشت که باليدن از نهال گذشت
خمى بدوش ادب بند و سير عزت کن
ز آسمابهمين نردبان هلال گذشت
طريق فقر جنون تازى دگر دارد
دليل حاجت و مى بايد از سوال گذشت
عرق ز جبهه ما بى فنا نشد زائل
فغان که عمر چو شبنم با نفعال گذشت
ز هيچ جلوه بتحقيق چشم نکشوديم
شهود آينه در عالم مثال گذشت
خمش نوائى موج تکلم از لب يار
اشارتيست که نتوان از بن زلال گذشت
بعالمى که ز پرواز کار نکشايد
توان چو رنگ بسعى شکست بال گذشت
بفکر نسيه موهوم نقد نيز نماند
مپرس در غم مستقبلم چه حال گذشت
دلم ز خجلت بى ظرفى آب شد «بيدل »
بياد باده تريها ازين سفال گذشت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید