شماره ١٧٦: بيا که آتش کيفيت هوا تيز است

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
بيا که آتش کيفيت هوا تيز است
چمن زرنگ گل و لاله مستى انگيز است
بگلشنى که نگاهت فشاند دامن ناز
چو لاله ديده نرگس ز سرمه لبريز است
غبار هستى من عمرهاست رفته بباد
هنوز تو سن ناز تو گرم مهميز است
نسيم زلف تو صبحى گذشت ازين گلشن
هنوز سلسله موج گل جنون خيز است
گداختيم نفسها بجستجوى مراد
هواى وادى اميد آتش آميز است
چو زاهد آنهمه نتوان بدرد تقوى مرد
اگر نه طبع سقيمى چه جاى پرهيز است
ز فيض چاک دل اند از ناله ئى داريم
چو غنچه تنگ مشو مرغ ما سحرخيز است
کدام شعله برين صفحه دامن افشان رفت
که سينه نسخه پرويزن شرر بيز است
چگونه تلخ نگردد بکوهکن مى عيش
که شربت لب شيرين بکام پرويز است
سرم غبار هواى سم سمند کسى است
که ياد حلقه فتراک او دل آويز است
دو اسپه ميبرد از عرصه گاه اميدم
اگر غلط نکنم بخت تيره شبديز است
خمار چشم که گرم عتاب شد (بيدل)
که تيغ شعله از خويش رفتنم تيز است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید