شماره ١٨٤: بيروى تو مژگان چه نگارد بسر انگشت

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
بيروى تو مژگان چه نگارد بسر انگشت
چشميست که بايد بدر آرد بسر انگشت
چون نى ز تنک مايگى درد به تنگيم
تا چند نفس ناله شمارد بسر انگشت
شادم که بزحمتکده عالم تدبير
بى ناخنيم عقده ندارد بسر انگشت
مشق خط بى پا و سرم سبحه شماريست
کاش آبله نقطه گذارد بسر انگشت
در طبع جهان حرکت بيخواست خراشيد
آن کيست که انديشه گمارد بسر انگشت
از حاصل گل چيدن اين باغ نديديم
جز ناخن فرسوده که دارد بسر انگشت
عمريست که در رنگ چمن شور شکستيست
کو غنچه که گل گوش فشارد بسر انگشت
از معنى زنهار من آگاه نگشتى
تا چند چو شمع آينه کارد بسر انگشت
تقليد محالست برد لذت تحقيق
نعمت چو زبان برنگوارد بسر انگشت
اى بيکسى اين باديه ياس ندارد
خارى که سر آبله خارد بسر انگشت
(بيدل) ز جهان محو شد آثار مروت
امروز بجز مو که گذارد بسر انگشت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید