شماره ٢٦٦: خنده تنها نه همين بر گل و سوسن تيغست

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
خنده تنها نه همين بر گل و سوسن تيغست
صبح را هم نفس از سينه کشيدن تيغست
غنچه ئى نيست که زخمى زتبسم نخورد
باخبر باش که انداز شگفتن تيغست
در شب عيش دليرانه مکش سر چون شمع
کاين سپر راز سحر در ته دامن تيغست
مصرع تازه که از بحر خيالم موجيست
دوست را آب حيات است و بدشمن تيغست
بى قدت سرو خدنگيست بپهلوى چمن
بى خطت سبزه همان بر سر گلشن تيغست
چون گل شمع بهر اشک سرى باخته ايم
گريه هم بيتو برين سوخته خرمن تيغست
تا بکى در غم تدبير سلامت مردن
بيش از زخم همان زحمت جوشن تيغست
چون سحر قطع تعلق زجهان آنهمه نيست
رنگ چينى که شکستيم بدامن تيغست
نسل ما و فنا موج و حبابست اينجا
سر زتن نيست کسى را که بگردن تيغست
قاتل و ساز مروت نپسندى (بيدل)
مد احسان نفس در نظر من تيغست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید