شماره ٢٧٦: دران بساط که حسنت دچار آئينه است

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
دران بساط که حسنت دچار آئينه است
بهشت آئينه انتظار آينه است
زنقش پاى تو کائينه دار آينه است
بساط روى زمين را بهار آينه است
اگر زجوهر نظاره نيست دام بدوش
چرا ز روى تو حيرت شکار آينه است
بياد جلوه نظر باختيم ليک چه سود
که اين گل از چمن انتظار آينه است
بدستگاه صفا کوش گر دلى دارى
همين فروغ نظر اعتبار آينه است
توان زساده دلى گشت نسخه تحقيق
که خوب و زشت جهان در کنار آينه است
صفاى دل طلبى ديده در خم مژه گير
نمد زگرد کدورت حصار آينه است
بقدر شرم گل افشاند بى نقابى حسن
عرق بعالم شوخى بهار آينه است
کدورت از دم هستى کشد دل آگاه
نفس بچشم تامل غبار آينه است
چراغ انجمن شوق جز تحير نيست
نهان پرده دل آشکار آينه است
بروى کار نيايد هنر زصاف دلان
که عرض جوهر خود زنگبار آينه است
زنقش هاى بد و نيک اين جهان (بيدل)
دلى که صاف شود در شمار آينه است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید