شماره ٢٨٢: در چمن گر طرف دامانت صبا خواهد شکست
در چمن گر طرف دامانت صبا خواهد شکست
بر رخ هر برگ گل رنگ حيا خواهد شکست
کى غبار خاطر هر آسيا خواهد شدن
تخم ما چون آبله در زير پا خواهد شکست
اعتماد مأمن ديگر درين وادى کجاست
گرد ما بر باد خواهد رفت يا خواهد شکست
اينچنين گر شور مستى از لبت گل ميکند
در لب ساغر چو بوى گل صدا خواهد شکست
نقش چندين جلوه در جمعيت دل بسته اند
بيخبر آئينه مشکن رنگها خواهد شکست
ما جنون آواره گان آشفتگى سر منزليم
در خم دامان زلفى گرد ما خواهد شکست
خواب اسباب جهان را نعمتى جز ياس نيست
ميهمانش ناشتا از ناشتا خواهد شکست
جرأت ما نيست جز گرد نفس بر هم زدن
ناله گر تازد همين قلب هوا خواهد شکست
تا دهد گردون مراد خاطر ناشاد ما
دست ها از کلفت بار دعا خواهد شکست
هر کجا گرد کساديها شود عبرت فروش
ديده نرخ آبروى توتيا خواهد شکست
طبع ما هم از حوادث رنگ خواهد ريختن
شوخى تمثال گر آئينه را خواهد شکست
کو دماغ جستجوهاى کنار نيستى
موج ما هم در دل بحر بقا خواهد شکست
نيست بنياد تعلق آنقدر سنگين بنا
اين غبار وهم را يک پشت پا خواهد شکست
(بيدل) از بوى خود است آخر شکست برگ گل
بال ما را شوخى پرواز ما خواهد شکست
در جنونم موى سر سامان راحت چيده است
سايه بيدى سراپاى مرا پوشيده است
تا گل محرومى از گلزار وصلت چيده است
همچو شمع کشته در چشمم نگه خوابيده است
سخت بيدرديست دست از دامنت برداشتن
خون من رنگى بروى برگ گل خوابيده است
تا مرا عشقت چو شبنم ديده بيخواب داد
از گداز دل گلابى بر رخم پاشيده است
عاقبت خواهم بآن الفت سرا محمل کشيد
بيخودى از عشق راه خانه ات پرسيده است
بستر داغى چو شمع کشته سامان کرده ام
اى هوس خاموش امشب آهم آراميده است
برق بى رنگ است عشق اما درين صحراى وهم
ديده خلق از سياهيهاى خود ترسيده است
صبح وصلت بخت بد شايد فراموشم کند
نيستم نوميد اين ظالم بخوابم ديده است
خاک شو اى دل که در ناموس گاه عرض ناز
حسن را ننگ دوئى زائينه رنجانيده است
کاش چشم کس قضا نکشايد از خواب عدم
هر چه خوابيده است اينجا فتنه خوابيده است
با همه عجز از تلاش سوختن عارى نه ايم
شعله هم بر جرأت خاشاک ما لرزيده است
بستر آرام دنيا گرم نتوان يافتن
عمرها شد پهلوى ما زينطرف گرديده است
رفته چون ريگ روان (بيدل)ترى از آبله
خاک اين صحرا لب خشک کرا ليسيده است
|
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل |
نظرات نوشته شده