شماره ١: گر صافدلى هست شراب است در اينجا

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
گر صافدلى هست شراب است در اينجا
ور سوخته اى هست کباب است در اينجا
بيدار دلى نيست کز او دل بگشايد
تا چشم نمکسود به خواب است در اينجا
سالم کسى از بحر جهان چون بدر آيد؟
شورست، اگر چشم حباب است در اينجا
سوداى من از ساغر سرشار شد افزون
خشک است، اگر ريشه در آب است در اينجا
از حلقه ماتم زدگان کيست برآيد؟
پيمانه مى چشم پر آب است در اينجا
از ميکده چون خام برآيم، که بط مى
از گرمى هنگامه کباب است در اينجا
پيش که برم شکوه اين بخت گرانخواب؟
بيدارى دولت همه خواب است در اينجا
در عالم وحدت ز دو رنگى خبرى نيست
هر جا که سؤالى است جواب است در اينجا
از روى عرقناک و لب لعل مى آلود
هر سو نگرى عالم آب است در اينجا
از دشت علايق به حذر باش که هر خار
سرپنجه شاهين و عقاب است در اينجا
ما از تو به پيغام دروغيم تسلى
اين است خطايى که صواب است در اينجا
مجموعه صوفى بود از غير خدا پاک
خون دو جهان سرخى باب است در اينجا
هر کوه تحمل که دهد عقل سرانجام
چون ريگ روان پا به رکاب است در اينجا
تلخى به لب چون شکر او نپسندم
ورنه سخن تلخ، گلاب است در اينجا
از سيل حوادث مکن انديشه که فردا
آباد بود هر که خراب است در اينجا
تا روز قيامت که سر شکوه گشايم
دست من و دامان نقاب است در اينجا
از صبر، عزيزان چه ثمرها که نچيدند
بى حاصلى ما ز شتاب است در اينجا
از ترک حيا کام گرفتند حريفان
خون در دل صائب ز حجاب است در اينجا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید