شماره ١٤٣: خشک شد کشت اميدم ابر احسانى کجاست؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
خشک شد کشت اميدم ابر احسانى کجاست؟
آب را گر پا به گل رفته است بارانى کجاست؟
چند لرزد شمع من بر خود ز بيداد صبا؟
نيستم گر قابل فانوس، دامانى کجاست؟
شد ز خشکى دود ريحان در سفال تشنه ام
آب اگر سنگين دل افتاده است بارانى کجاست؟
آب چون نبود تيمم مى توان کردن به خاک
نيست گر زلف پريشان، خط ريحانى کجاست؟
تا به يک جولان برآرد دود از خرمن مرا
در ميان نى سواران برق جولانى کجاست؟
ز انتظار قطره اى باران، لب خشک صدف
شد پر از تبخال، يارب ابر نيسانى کجاست؟
از شب و روز مکرر دل سيه گرديده است
روى آتشناک و زلف عنبرافشانى کجاست؟
درد و داغ عشق از دل روى گردان گشته است
اين صف برگشته را برگشته مژگانى کجاست؟
اين دل سرگشته را چون گوى در ميدان خاک
رفت سرگردانى از حد، دست و چوگانى کجاست؟
شد ز بى عشقى سيه عالم به چشم داغ من
تا به شور آرد مرا صائب نمکدانى کجاست؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید