شماره ١٧٥: جاى غم خالى بود تا ساغر از صهبا پرست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
جاى غم خالى بود تا ساغر از صهبا پرست
دور دور مى پرستان است تا مينا پرست
بر مراد ماست گردون تا قدح در گردش است
پشت ما بر کوه باشد تا خم از صهبا پرست
از شراب عشق رنگى نيست موجودات را
عالمى قالب تهى کردند و اين مينا پرست
مور صحراى قناعت شو که برگ زندگى
گر پر کاهى است، در دامان اين صحرا پرست
نشأه مى حلقه بيرون در گرديده است
بس که از خواب و خمار آن نرگس شهلا پرست
بخت سبز از قلزم گردون سيمابى مجوى
گريه اى سر کن که آن عنبر درين دريا پرست
دام عقل است آن که چشمش مى پرد بهر شکار
چشم دام عشق از سيمرغ و از عنقا پرست
يک سر بى کبر در نمرود زار خاک نيست
کاسه هر کس که مى بينم ازين سکبا پرست
گر زند صد دور، آبش بر قرار خود بود
کاسه هر کس که چون گرداب از دريا پرست
ما سيه بختان سزاوار تبسم نيستيم
يک نظر گر مى کند صائب به حال ما، پرست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید