شماره ١٨٠: از نسيم آن زلف مشک افشان سبک جولانترست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
از نسيم آن زلف مشک افشان سبک جولانترست
از صدف آن غنچه سيراب خوش دندانترست
گر چه زلف عنبرين پر پيچ و تاب افتاده است
پيش ما نازک خيالان آن کمر پيچانترست
نيست هر چند از لباس گل جدايى رنگ را
جامه گلرنگ بر اندام او چسبانترست
لطف معنى را لباس لفظ رسوا مى کند
در ته پيراهن آن سيمين بدن عريانترست
پرده دارى مى کند شرم از عرق آن چهره را
ورنه صد پيراهن از گل روى او خندانترست
گر چه از آيينه آتش زير پا دارد گهر
بر جبين او عرق بسيار خوش جولانترست
نيست زير حلقه هاى زلف غير از خال يار
مرکز شوخى که از پرگار سرگردانترست
مرد ميدان نيست طوطي، ورنه از صد رهگذر
صفحه آن روى از آيينه خوش ميدانترست
قوت گيرايى شهباز در سرپنجه است
زود مى چسبد به دل چشمى که خوش مژگانترست
پرده شرم و نقاب عصمتى در کار نيست
چشم ما صد پرده از قربانيان حيرانترست
چون ز آتش مى شود پشت کمان سخت نرم
در سر مستى چرا آن شوخ نافرمانترست؟
ناله صاحبدلان را بيشتر باشد اثر
رخنه در خارا کند تيرى که خوش پيکانترست
در طلب ما بى زبانان امت پروانه ايم
سوختن از عرض مطلب پيش ما آسانترست
از تهيدستى شود اميد صاحب دستگاه
حرص نان بيش است پيرى را که بى دندانترست
تا زبان حال را فهميده ايم از فيض عشق
غنچه از منقار بلبل پيش ما نالانترست
از سر منصور شور عشق کى بيرون رود؟
از سر دار فنا بسيار بى سامانترست
ما رگ ابر بهاران را مکرر ديده ايم
خامه صائب به صد معنى گهر افشانترست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید