شماره ١٨٤: در طريق عشق هر جا مى گذارى پا، سرست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
در طريق عشق هر جا مى گذارى پا، سرست
موج اين وادى رگ جان، ريگ اين صحرا سرست
از محيط آفرينش چون نيايد بوى خون؟
هر حبابى را که مى بينى درين دريا سرست
نيست دستى در گريبان چاک گرداندن مرا
چون سبو دست مرا پيوند الفت با سرست
اهل دنيا مال را دارند بيش از جان عزيز
از سر دستار هر کس بگذرد اينجا سرست
مو شکافى را رواجى نيست در بازار عشق
هر که سر از پا نمى داند درين سودا سرست
تخت ما افتادگى و لشکر ما بى کسى
جوهر ذاتى است تيغ ما و تاج ما سرست
اشتها کامل چو شد، خون نعمت الوان بود
چون گران شد خواب، صائب بالش خارا سرست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید