شماره ٢١٢: با کمال احتياج از خلق استغنا خوش است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
با کمال احتياج از خلق استغنا خوش است
با دهان خشک مردن بر لب دريا خوش است
نيست پروا تلخکامان را ز تلخى هاى عشق
آب دريا در مذاق ماهى دريا خوش است
کوه طاقت برنمى آيد به موج حادثات
لنگر از رطل گران کردن درين دريا خوش است
بادبان کشتى مى نعره مستانه است
هاى هوى ميکشان در مجلس صهبا خوش است
خرقه تزوير از باد غرور آبستن است
حق پرستى در لباس اطلس و ديبا خوش است
ماه در ابر تنک جولان ديگر مى کند
چهره طاعت نهان در پرده شبها خوش است
هر چه رفت از عمر، ياد آن به نيکى مى کنند
چهره امروز در آيينه فردا خوش است
فکر شنبه تلخ دارد جمعه اطفال را
عشرت امروز بى انديشه فرداخوش است
برق را در خرمن مردم تماشا کرده است
آن که پندارد که حال مردم دنيا خوش است
زور بر راه آورد چون راهرو تنها شو
از دو عالم، دشت پيماى طلب تنها خوش است
ناقصان در پرده ظلمت نمى بينند نور
ورنه پيش کاملان طاوس سر تا پا خوش است
هيچ کارى بى تأمل گر چه صائب خوب نيست
بى تأمل آستين افشاندن از دنيا خوش است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید