شماره ٢١٥: عاجزى از عاشق، از معشوق طنازى خوش است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
عاجزى از عاشق، از معشوق طنازى خوش است
از سپند افتادن، از آتش سرافرازى خوش است
کوهکن حيف است فارغبال دارد تيشه را
ناخنى تا هست در کف، سينه پردازى خوش است
خون دل در ساغر روشندلان زيبنده است
باده شيراز در ميناى شيرازى خوش است
خانه آرايى گرانجانى است با موى سفيد
صبح چون روشن شود، از شمع سربازى خوش است
سر به پيش انداختن در زندگانى خوشنماست
زير شمشير شهادت گردن افرازى خوش است
خانه سازي، در به روى دل برآوردن بود
از عمارت، در جهان خاک، خودسازى خوش است
تا نسوزد آرزو، پرداز دل بى حاصل است
چون به خاکستر رسي، آيينه پردازى خوش است
گفتگو با دل سياهان مى کند دل را سياه
شمع اگر باشد طرف صائب زبان بازى خوش است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید