شماره ٢٣٦: ديدن روى تو ظلم است و نديدن کردن مشکل است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
ديدن روى تو ظلم است و نديدن کردن مشکل است
چيدن اين گل گناه است و نچيدن مشکل است
هر چه جز معشوق باشد پرده بيگانگى است
بوى يوسف را ز پيراهن شنيدن مشکل است
نيست از جوش شهيدان تيغ را ميدان زخم
در سر کويش به کام دل تپيدن مشکل است
لامکان بر وحشيان عشق تنگى مى کند
در فضاى آسمان از خود رميدن مشکل است
بى چراغان تجلى طور سنگ تفرقه است
کعبه و بتخانه را بى يار ديدن مشکل است
غنچه را باد صبا از پوست مى آرد برون
بى نسيم شوق، پيراهن دريدن مشکل است
بر ندارد ميوه تا خام است دست از شاخسار
زاهد ناپخته را از خود بريدن مشکل است
هر که در قيد خودآرايى گره گرديد، ماند
آب را از پنجه گوهر چکيدن مشکل است
عقل و دين و دل درين سودا کم از بيعانه است
با چنين سرمايه يوسف را خريدن مشکل است
بى قراران هر نفس در عالمى جولان کنند
همچو بوى گل به يک جا آرميدن مشکل است
ماتم فرهاد کوه بيستون را سرمه داد
بى هم آوازى نفس از دل کشيدن مشکل است
در گلستانى که بوى گل گرانى مى کند
با قفس بر عندليب ما پريدن مشکل است
چشم خودبينى به هر ناکرده کارى داده اند
کار عالم کردن و خود را نديدن مشکل است
بازوى همت ضعيف و تيغ جرأت شيشه دل
با سلاحى اين چنين از خود بريدن مشکل است
تا گمان نيش خارى هست در دشت وجود
همچو خون مرده يک جا آرميدن مشکل است
سايه بال هما در قبضه تسخير نيست
دامن دولت به سوى خود کشيدن مشکل است
هر سر موى ترا با زندگى پيوندهاست
با چنين دلبستگى از خود بريدن مشکل است
با قيامت پاک کن اينجا حساب خويش را
بر زمين از شرم عصيان خط کشيدن مشکل است
در جوانى توبه کن تا از ندامت برخورى
نيست چون دندان، لب خود را گزيدن مشکل است
منزل نقل مکان ماست اوج لامکان
آسمانها را به گرد ما رسيدن مشکل است
چون سليمان را نباشد رشک بر احوال مور؟
بار عالم را به دوش خود کشيدن مشکل است
مى توان راز دهان يار را تفسير کرد
در نزاکت هاى فکر ما رسيدن مشکل است
تا نگردد جذبه توفيق صائب دستگير
از گل تعمير، پاى خود کشيدن مشکل است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید