شماره ٢٧٠: خنده رويى ميهمان را گل به جيب افشاندن است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
خنده رويى ميهمان را گل به جيب افشاندن است
تنگ خلقى کفش پيش پاى مهمان ماندن است
از صراط المستقيم شرع پوشيدن نظر
با دو چشم بسته تنها در بيابان ماندن است
بر زبان گستاخ راندن حرف نزديکان حق
از قساوت تيغ بر صيد حرم خواباندن است
نيست غير از رخنه دل عارفان را قبله اى
روى گرداندن ز دل، از قبله رو گرداندن است
هست اگر ارباب دولت را لباس فاخرى
از گناه زير دستان چشم خود پوشاندن است
از جواب خشک، چوب منع درويشان شدن
دولت ناخوانده را از درگه خود راندن است
در مجالس حرف سرگوشى زدن با يکدگر
در زمين سينه ها تخم نفاق افشاندن است
از تلاوت آنچه مى آيد به کار عاملان
دفتر اعمال خود را پاى تا سر خواندن است
بر گرانخوابان دولت عرض کردن حال خويش
نامه را در رخنه ديوار نسيان ماندن است
نيست در سنگين دلان صائب نصيحت را اثر
تيغ بر خارا زدن بازوى خود رنجاندن است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید