شماره ٣٤٠: نه همين سرگشته ما را دور گردون کرده است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
نه همين سرگشته ما را دور گردون کرده است
خضر را خون در جگر اين نعل وارون کرده است
مهره مومى است در سر پنجه او آسمان
آن که حال ما اسيران را دگرگون کرده است
قمرى ما از پريشان ناله هاى دلفريب
سرو را آشفته تر از بيد مجنون کرده است
گر چه ما چون سرو آزاديم از قيد لباس
همت ما دست ازين نه خرقه بيرون کرده است
دامن معنى به آسانى نمى آيد به دست
سرو يک مصرع تمام عمر موزون کرده است
در ته گرد کسادي، گوهر شهوار من
خاک عالم را سبک در چشم قارون کرده است
مى کنم در کوچه گردى سير صحراى جنون
وسعت مشرب مرا فارغ ز هامون کرده است
برنمى آرند سر از زير بال بلبلان
بس که گلها را خجل آن روى گلگون کرده است
هر چه با ما مى کند، تدبير ناقص مى کند
درد ما را اين طبيب خام افزون کرده است
بس که تشريف بهاران نارسا افتاده است
تاک از يک آستين، صد دست بيرون کرده است
آنچه در دامان کهسارست صائب لاله نيست
سنگ را محرومى فرهاد دلخون کرده است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید