شماره ٤٤٧: زلف شب عنبر فشان از نکهت گيسوى کيست؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
زلف شب عنبر فشان از نکهت گيسوى کيست؟
چهره روز آفتابى از فروغ روى کيست؟
آن که از رخسار آتشناک و خال عنبرين
داغ دارد عالمى را لاله خودروى کيست؟
در خم ابروى پر کار که دارد ماه نو؟
آفتاب شوخ چشم آيينه دار روى کيست؟
سرو پا بر جاى را جستن خلاف عادت است
ناله قمرى ز شوق قامت دلجوى کيست؟
شوخ چشمان ختن را پاى گردون سير نيست
لامکان پر گرد وحشت از رم آهوى کيست؟
پشت بر محراب، اهل دل عبادت مى کنند
قبله اين دوربينان گوشه ابروى کيست؟
جوهر آيينه همچون موى آتش ديده است
اين تطاول از فروغ آفتاب روى کيست؟
آفتاب و ماه را در خلوت دل نيست راه
يارب اين آيينه گستاخ همزانوى کيست؟
موج رغبت مى زند از جوى خون چندين کنار
سرو بالا دست او تا در کنار جوى کيست؟
چون جمال لايزالى در نقاب عصمت است
عالم صورت نگارستان ز عکس روى کيست؟
گر نسيم صبحدم گل را گريبان چاک کرد
صبح را زخم نمايان بر دل از بازوى کيست؟
عالمى در جستجوى ماه اگر سرگشته اند
نعل ماه عيد در آتش ز جست و جوى کيست؟
ديده ها آيينه اميد صيقل مى زنند
با نسيم صبحدم يارب غبار کوى کيست؟
نکهت مغز آشنايى کز ترى و تازگى
مى فشاند خفتگان را آب بر رو بوى کيست؟
از نمکدان که دارد عندليب اين شور را؟
طوق عنبر فام قمرى حلقه گيسوى کيست؟
برنيامد جرأت منصور با دار فنا
اين کمان سخت يارب در خور بازوى کيست؟
اين قدر دانم که هر ساعت به رنگى مى شوم
من چه مى دانم دل سرگشته دستنبوى کيست؟
اين جواب آن غزل صائب که غافل گفته است
جان به لب دارم، زبانم گرم گفت و گوى کيست؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید