شماره ٤٤٩: در حقيقت پرتو منت کم از سيلاب نيست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
در حقيقت پرتو منت کم از سيلاب نيست
کلبه تاريک ما را حاجت مهتاب نيست
تهمت آسودگى بر ديده عاشق خطاست
خانه اى کز خود برآرد آب، جاى خواب نيست
آب عيش خويش را نتوان به گردش صاف کرد
هيچ جا خاشاک بيش از ديده گرداب نيست
داغ حرمان لازم تن پرورى افتاده است
جاى اين اخگر به جز خاکستر سنجاب نيست
کيميا ساز وجود خاکساران است فقر
نافه را در پوست خونى غير مشک ناب نيست
در گلستانى که زاغان نغمه پردازى کنند
گوش گل را گوشوارى بهتر از سيماب نيست
از خيال يار محرومند غفلت پيشگان
ساغر اين مى به غير از ديده بيخواب نيست
مرگ را نتوان به رشوت از سر خود دور کرد
اين نهنگ جانستان را چشم بر اسباب نيست
در ديار ما که مذهب پرده دار مشرب است
گوشه رندى ندارد هر که در محراب نيست
تشنه چشمان را ز نعمت سير کردن مشکل است
دشت اگر دريا شود ريگ روان سيراب نيست
سر برآورده است صائب دانه اميد را
در چنين عهدى که در چشم مروت آب نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید