شماره ٥٠٥: داغ من ممنون شکرخند پنهان تو نيست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
داغ من ممنون شکرخند پنهان تو نيست
زير بار منت گرد نمکدان تو نيست
دست گستاخ نسيم از گلستانت کوته است
هرزه خندى شيوه چاک گريبان تو نيست
در دل سختت ندارد رحم آتشدست راه
خون گرم لعل در کان بدخشان تو نيست
سنبل خواب پريشان رويد از بالين مرا
شب که در مد نظر زلف پريشان تو نيست
امت خضر گرانجان بودن از بى جوهرى است
خون ما را مصرفى چون تيغ مژگان تو نيست
تا به چند اى کوهکن سختى کشى در بيستون؟
تيشه آتش نفس گويا به فرمان تو نيست
مى برم چون نام آغوش از کنارم مى رمى
اين قبا چسبان به شمشاد خرامان تو نيست
به که در غربت بود پايم به زندان اى پدر
يک قدم بى چاه در صحراى کنعان تو نيست
مى کنم شوق ترا از روى شوق خود قياس
احتياج نامه هاى شوق عنوان تو نيست
اى نسيم پيرهن برگرد از کنعان به مصر
شعله شوق مرا حاجت به دامان تو نيست
يوسف من زير لب تا کى گذارى خال نيل؟
اين کبوتر در خور چاه زنخدان تو نيست
خانخانان را به بزم و رزم، صائب ديده ام
در سخا و در شجاعت چون ظفرخان تو نيست
ديده ام صائب همه گلهاى باغ هند را
چون گل نشکفته باغ صفاهان تو نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید