شماره ٦٨٦: زنگ آيينه من صحبت بيدردان است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
زنگ آيينه من صحبت بيدردان است
نفس سوختگان مغز مرا ريحان است
نعل پيران بود از قامت خم در آتش
اين کمانى است که چون تير، سبک جولان است
آفتابى که بود ايمن از آسيب زوال
قرص نانى است که بر سفره درويشان است
آسيايى که ز خود آب بيرون مى آرد
زير گردون سبکسير همين دندان است
مى دهد زود سر سبز ز غفلت بر باد
هر که چون پسته درين بزم لبش خندان است
نيست در قافله گريه ما پيش و پسى
صدف ديده ما پر گهر غلطان است
مى رسد زود به خورشيد چو شبنم صائب
ديده هر که درين سبز چمن حيران است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید