شماره ٧٨٢: مى حرام است در آن بزم که هشيارى هست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
مى حرام است در آن بزم که هشيارى هست
خواب تلخ است در آن خانه که بيمارى هست
با پريشان نظرى بس که بدم، مى شکنم
هر کجا آينه اى بر سر بازارى هست
مى توان با گل خورشيد نظر بازى کرد
همچو شبنم اگرت ديده بيدارى هست
خضر بر گرد سر درد طلب مى گردد
کعبه فرش است در آن سينه که آزارى هست
صبح آدينه و طفلان همه يک جا جمعند
بر جنون مى زنم امروز که بازارى هست
بخت زنگار چرا سبز نباشد صائب؟
روز و شب در بغلش آينه رخسارى هست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید