شماره ٢٩٤: الحق نه دروغ محتشم يارى

غزلستان :: انوری ابیوردی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
الحق نه دروغ محتشم يارى
نازت بکشم که جان آن دارى
ناز چو تويى توان کشيد اى جان
با اين همه چابکى و عيارى
با روى تو در تفکرم کايزد
از رحمتت آفريد پندارى
در عشق تو گردنان گردون را
گردن ننهم همى ز جبارى
گر سر به فلک برم روا باشد
چون سر به کسى چو من فرود آرى
چون عاشق زار تو شدم بارى
از من مستان به خيره بيزارى
مفروش مرا چو کردم اى دلبر
غمهاى ترا به جان خريدارى
نگذارمت ار به جان رسد کارم
تا بى سببى مرا تو نگذارى
گر برگردم نه انورى باشم
از تو بدو صد ملامت و خوارى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید