شماره ٢٩٨: گر جان و دل به دست غم تو ندادمى

غزلستان :: انوری ابیوردی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گر جان و دل به دست غم تو ندادمى
پاى نشاط بر سر گردون نهادمى
گر بيم زلف پر خم تو نيستى مرا
اين کارهاى بسته خود برگشادمى
ور بر سرم نبشته نبودى قضاى تو
شهرى پر از بتان به تو چون اوفتادمى
واکنون چه اوفتاد دل اندر بلاى تو
اى کاش ساعتى به جمال تو شادمى
گر بى تو خواست بود مرا عمر کاجکى
هرگز نبودمى و ز مادر نزادمى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید