آرزوى مادر

غزلستان :: پروین اعتصامی :: مثنوی ها، تمثیلات و مقطعات
مشاهده برنامه «پروین اعتصامی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
جهانديده کشاورزى بدشتى
بعمرى داشتى زرعى و کشتى
بوقت غله، خرمن توده کردى
دل از تيمار کار آسوده کردى
ستمها ميکشيد از باد و از خاک
که تا از کاه ميشد گندمش پاک
جفا از آب و گل ميديد بسيار
که تا يک روز مى انباشت انبار
سخنها داشت با هر خاک و بادى
بهنگام شيارى و حصارى
سحرگاهى هوا شد سرد زانسان
که از سرما بخود لرزيد دهقان
پديد آورد خاشاکى و خارى
شکست از تاک پيرى شاخسارى
نهاد آن هيمه را نزديک خرمن
فروزينه زد، آتش کرد روشن
چو آتش دود کرد و شعله سر داد
بناگه طائرى آواز در داد
که اى برداشته سود از يکى شصت
درين خرمن مرا هم حاصلى هست
نشايد کآتش اينجا برفروزى
مبادا خانمانى را بسوزى
بسوزد گر کسى اين آشيانرا
چنان دانم که ميسوزد جهان را
اگر برقى بما زين آذر افتد
حساب ما برون زين دفتر افتد
بسى جستم بشوق از حلقه و بند
که خواهم داشت روزى مرغکى چند
هنوز آن ساعت فرخنده دور است
هنوز اين لانه بى بانگ سرور است
ترا زين شاخ آنکو داد بارى
مرا آموخت شوق انتظارى
بهر گامى که پوئى کامجوئيست
نهفته، هر دلى را آرزوئيست
توانى بخش، جان ناتوان را
که بيم ناتوانيهاست جان را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید