اشک يتيم

غزلستان :: پروین اعتصامی :: مثنوی ها، تمثیلات و مقطعات
مشاهده برنامه «پروین اعتصامی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
روزى گذشت پادشهى از گذرگهى
فرياد شوق بر سر هر کوى و بام خاست
پرسيد زان ميانه يکى کودک يتيم
کاين تابناک چيست که بر تاج پادشاست
آن يک جواب داد چه دانيم ما که چيست
پيداست آنقدر که متاعى گرانبهاست
نزديک رفت پيرزنى کوژپشت و گفت
اين اشک ديده من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانى فريفته است
اين گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است
آن پادشا که مال رعيت خورد گداست
بر قطره سرشک يتيمان نظاره کن
تا بنگرى که روشنى گوهر از کجاست
پروين، به کجروان سخن از راستى چه سود
کو آنچنان کسى که نرنجد ز حرف راست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید